تاریخ بیهقی؛ شاهکار نثر فارسی و تماشاخانه‌ای زنده از انسان در برابر قدرت

تاریخ بیهقی؛ شاهکار نثر فارسی و تماشاخانه‌ای زنده از انسان در برابر قدرت

«و مادر حسنک زنی بود سخت جگرآور. چنان شنودم که دو سه ماه ازو این حدیث نهان داشتند، چون بشنید، جزعی نکرد، بلکه بگریست به درد؛ چنانکه حاضران از درد وی خون گریستند، پس گفت: بزرگا مردا که این پسرم بود.»

این جملات که بخشی از روایت ماندگار «بر دار کردن حسنک وزیر» در تاریخ بیهقی است. در سال‌های اخیر در توصیف احوال و شکوه مادران دادخواه به طور گسترده‌ای در رسانه‌ها و فضای مجازی بازنشر شده و نام نویسنده و خالق آن را که راوی صادق تاریخ بود، زنده کرده است. ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی که در سال ۳۷۰ هجری خورشیدی متولد شد و در سال ۴۵۶ خورشیدی درگذشت.

بیهقی در روستای حارث‌آباد بیهق در نزدیکی سبزوار امروزی دیده به جهان گشود. بسیاری از صاحبنظران بیهقی را «پدر تاریخ‌نویسی نوین» در ایران می‌دانند. بسیاری دیگر از جمله زنده‌یاد محمدعلی فروغی، کتاب او را به سبب نثر درخشانش، «فخر ادب پارسی» توصیف کرده‌اند. او تاریخ‌نگار و نویسنده‌ای است که یکی از شاهکارهای بی‌بدیل نثر فارسی را در بستر تاریخ خلق کرد.

در گاهشمار رسمی ایران، روز اول آبان‌ به یاد این نویسنده و تاریخ‌نگار بزرگ ایرانی، با عنوان «روز ملی نثر پارسی» به ثبت رسیده است. از محل دفن بیهقی، با توجه به اینکه احتمالا در غزنی (افغانستان امروزی) درگذشته است، اطلاع دقیقی در دست نیست، اما بنای یادبودی که مسئولان وعده داده‌اند برای او در سبزوار (زادگاهش) می‌سازند، سال‌ها است که نیمه‌کاره رها شده است.

تولد، تحصیل و آشنایی با ابونصر مشکان

نام او را ابوالفضل محمد نهادند. نخست در قصبه بیهق پرورش یافت و چون استعداد و علاقه او به فراگیری علوم آشکار شد، به نیشابور فرستاده شد؛ شهری که در آن روزگار، یکی از بزرگ‌ترین و معتبرترین پایگاه‌های علمی و فرهنگی جهان اسلام به‌شمار می‌رفت.

ابوالفضل در نیشابور به تحصیل ادب، فقه، کلام، فنون دیوانی و آداب مکاتبات رسمی پرداخت و به‌زودی چنان در میان دبیران جوان درخشید که نامش در میان اهل فرهنگ بر سر زبان‌ها افتاد و زمینه ورودش را به دستگاه حکومت وقت فراهم کرد.  

هنوز جوان بود که به غزنین، مرکز دولت غزنوی، فراخوانده شد و به دیوان رسالت که در آن زمان مهم‌ترین نهاد اداری و سیاسی دربار به شمار می‌رفت، راه یافت. شوق و مهارت او در کار دبیرى چنان چشمگیر بود که به‌سرعت مقرب ابونصر مشکان، صاحب دیوان رسالت و از بزرگ‌ترین استادان فن دیوانی در آن عصر و دستیار او شد.

ابونصر مشکان تا پایان عمر، لحظه‌ای بیهقی را از خود جدا نکرد و چنان به او اعتماد داشت که نهان‌ترین امور دربار و اسرار دستگاه غزنویان را بی‌پرده با او در میان می‌گذاشت. همین نزدیکی و حضور در متن حوادث بعدها سرمایه‌ای گرانبها برای نوشتن «تاریخ بیهقی» شد و او بسیاری از وقایع مهم را اگر خود به چشم ندیده بود، از زبان همین استاد روایت کرد.

بیهقی نزدیک به دو دهه در کنار بونصر مشکان کار کرد. وظیفه‌اش نگهداری رونوشت مکاتبات مهم دیوانی بود؛ جایگاهی که او را بی‌واسطه در جریان حساس‌ترین رخدادهای سیاسی قرار می‌داد. به همین سبب، از نخستین سال‌های سلطنت محمود غزنوی تا پایان عمر خود، شاهد و ناظر حوادث دربار چندین سلطان غزنوی بود و توانست تاریخ دقیق بیهقی را بر پایه همین داده‌ها بنویسد.

ابونصر مشکان بیهقی را به جانشینی خود در دیوان رسالت به سلطان مسعود توصیه کرد، اما سلطان مسعود، جوانی بیهقی را بهانه کرد و بوسهل زوزنی را به آن منصب گماشت.

...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *