معماری معنا در ورزش زورخانه‌ای؛ گودی که بالای ستم را کوتاه می‌کند

معماری معنا در ورزش زورخانه‌ای؛ گودی كه بالای ستم را كوتاه می‌کند
۱

در زورخانه، هر حرکت و آیین معنای خاص خود را دارد و این آداب آن را به مکانی تبدیل می‌کنند که هدفش تربیت پهلوان است
شاید اگر از بسیاری ایرانیان بپرسند که از خاستگاه و پیشینه ورزش زورخانه‌ای و پهلوانی چه می‌دانند، بی‌درنگ نام رستم و داستان‌های شاهنامه بر زبانشان جاری شود؛ درست از همان جا که رستم گرز و کمان در دست گرفت و بر دیو و اهریمن تاخت، در ذهن و زبان مردم، ورزش پهلوانی با نام امروزی «زورخانه‌ای» پیوند خورد و در گذر تاریخ، صورتی آیینی به خود گرفت.

در کانون این روایت، فردوسی، حکیم توس ایستاده است که با سرودن شاهنامه، هم اثری حماسی خلق کرد و هم الگوی پهلوان اخلاق‌مند را به حافظه‌ جمعی ایرانیان سپرد؛ الگویی که بعدتر در آیین‌های زورخانه‌ای، در ضرب مرشد، در گود فرورفته و در میل و کباده و سنگ، بازآفرینی شد.

دانشنامه‌ ایرانیکا در مدخل «زورخانه» یادآور می‌شود که این نهاد شهری از همان ابتدا تنها میدان زورآزمایی نبود و سلسله‌مراتب اخلاقی، آداب ورود، احترام به پیشکسوت، شعرخوانی و موسیقی آیینی همواره با آن همراه بوده است.

در معرفی یونسکو از ورزش زورخانه‌ای نیز زورخانه بنایی گنبددار با گود فرورفته، جایگاه مرشد و ابزارهایی دانسته شده است که نماد جنگ‌افزارهای باستانی‌اند و تمرین‌های هماهنگ با شعر و ضرب روحیه‌ پهلوانی را زنده نگه می‌دارد. این همنشینی کالبد، حرکت و معنا است که زورخانه را از یک «باشگاه» به «خانه آیین» بدل کرده است؛ خانه‌ای که در فرازونشیب تاریخ، هم پناهگاه فرهنگ بوده است و هم میدان تربیت منش جوانمردی.

شاهنامه و جان پهلوانی در زورخانه

شاهنامه‌ فردوسی برجسته‌ترین سند مکتوب در شکل‌گیری مفهوم پهلوانی در ایران است. این اثر هم روایت نبردها و سرگذشت شاهان و پهلوانان است و هم مدرسه‌ اخلاق و آموزش شجاعت آمیخته با خرد، وفاداری، پاسداری از مردم و ستیز با ناراستی.

این آموزه‌ها در زورخانه از سطح روایت فراتر می‌روند و به «رفتار آیینی» بدل می‌شوند: مرشد نقش راوی و هادی را توامان دارد. با ضرب، ریتم تن را سامان می‌دهد و با شعر، معنای حرکت را روشن می‌کند. در چنین نسبتی، هر چرخش میل تنها یک تمرین بدنی نیست، تداعی گرز رستم است و هر کشش کباده هم یادآور کمانی است که در شاهنامه در دست رستم نشانه قدرت مهار‌شده است و هر فرود سنگ، تمرینی است برای حمل سپر و پاسداری از حق

پژوهش‌های معاصر درباره ورزش کشتی از جمله مطالعه‌ای با عنوان «کشتی در شاهنامه و حماسه‌های پسین» نشان می‌دهند که رویارویی تن‌به‌تن در شاهنامه بیش از آنکه صرفا نمایش زور باشد، «آزمون منش» است. پهلوان راست‌کردار در میانه هیجان نبرد، به انصاف پایبند می‌ماند، حرمت حریف مغلوب را نگاه می‌دارد و از نیرنگ می‌پرهیزد. همین منطق در گود هم تکرار می‌شود. کشتی گرفتن باید به‌قاعده و جوانمردانه باشد، چرا که پیروزی بی‌اخلاقانه شکست پهلوانی است.

در این آزمون، اگر نتیجه به سود تن باشد، معنا به زیان جان است. به‌ همین قیاس، دعا و نیایش پایانی مرشد یادآور فرجام اندرزنامه‌ای شاهنامه است؛ آنجا که حماسه با پند و پیمان ختم می‌شود تا «زور» در نهایت زیر فرمان «خرد» قرار گیرد.

به گفته میرجلال‌الدین کزازی، شاهنامه‌پژوه، «جوانمردی یا عیاری در فرهنگ و تاریخ ایران، با پهلوانی پیوندی تنگ و ناگسستنی و ساختاری دارد. این فرهنگ و منش در شاهنامه بازتابی گسترده یافته است؛ به‌ طوری‌ که هرکدام از چهره‌های برین و گوهرین شاهنامه را برگزینید، هم در میان پهلوانان و هم در میان دیگران از جمله پادشاهان، در رفتار و کردار او این فرهنگ و منش را می‌‌یابید».

در سراسر شاهنامه فردوسی، با نام‌ها و اسطوره‌هایی چون جمشید، کیخسرو، رستم، سهراب و فریدون آشنا می‌شویم که منش پهلوانی داشتند و در فتوت و جوانمردی پیشرو بودند. این پهلوانی‌ها در ایران پس از اسلام نیز تکثیر شد و ورزش‌ زورخانه‌ای را در گذر تاریخ، به یکی از مهم‌ترین آیین‌های ایرانی تبدیل کرد که عصاره‌ای از ورزش، فتوت، فروتنی و اخلاص بود.

ریشه‌های معنایی زورخانه؛ از آیین مهر تا اخلاق فتوت

پژوهشگران مدت‌ها است که در مورد ریشه‌های عمیق و معنوی ورزش زورخانه‌ای بحث می‌کنند. برخی به شباهت‌های نمادین این ورزش با آیین‌های باستانی ایران، به‌خصوص آیین مهر (میترا)، اشاره می‌کنند. در این دیدگاه، ویژگی‌هایی مانند فضای زیرزمینی و نیمه‌تاریک، ورودی کوتاه و تاکید بر نور، یادآور مهرابه‌ها هستند.

دانشنامه بریتانیکا در توصیف آیین مهر، مهرابه‌ها را زیرزمینی و غارمانند معرفی می‌کند که نور از روزنه‌های بالا به آن‌ها می‌تابد. این معماری رازآلود با در کوتاه و گود فرورفته زورخانه که فرد را به تواضع وامی‌دارد، شباهت‌هایی نمادین دارد. هرچند این قیاس وسوسه‌انگیز است، برای تداوم مستقیم این دو آیین مدارک قطعی وجود ندارد و ایرانیکا نیز این مشابهت‌ها را بیشتر «همنشینی معانی» می‌داند تا یک نسب‌نامه تاریخی.

از نظر تاریخی و با توجه به شواهد موجود، زورخانه در شکل ساختارمند امروزی‌ آن، زاده‌ دوره‌های میانه اسلامی است. قدیمی‌ترین شواهد روشن درباره آیین‌های زورخانه‌ای به دوران صفوی بازمی‌گردد و آن‌طور که از صفحات تاریخ آشکار می‌شود، حدود ۷۰۰ سال پیش با احداث زورخانه‌ای که پهلوان محمود خوارزمی، مشهور به پوریای ولی، موسس آن بود، شروع به کار کرد.

پوریای ولی از مشهورترین و محبوب‌ترین پهلوانان ایران است که در بنیان گذاشتن آیین جوانمردی در ورزش پهلوانی سهم ویژه‌ای داشت. زورخانه در این دوره به مرکزی برای زندگی شهری تبدیل شد؛ جایی برای تمرین بدن، آزمودن منش و گرد آمدن مردم.

ورزش زورخانه‌ای در دوران قاجار و پهلوی

در اواخر دوره قاجار، زورخانه همچنان بخشی زنده و فعال از بافت اجتماعی و فرهنگی شهرهای ایران بود. در این دوره، زورخانه‌ها اغلب در محلات قدیمی و نزدیک به بازارها قرار داشتند و به عنوان محلی برای تجمع مردم، حل‌وفصل اختلاف‌ها و برگزاری مراسمی مانند گلریزان برای کمک به نیازمندان شناخته می‌شدند. جایگاه اجتماعی پهلوانان نیز بسیار بالا بود و اغلب به عنوان داور و مرجع در بین مردم محترم شمرده می‌شدند. در این زمان، آیین‌های زورخانه‌ای همچنان با موسیقی سنتی، اشعار حماسی و مذهبی و آداب و رسوم فتوت و جوانمردی پیوند داشتند.

با آغاز دوران پهلوی، رویکرد به ورزش زورخانه‌ای وارد مرحله جدیدی شد. در این دوران، با هدف ملی‌سازی و مدرن‌سازی کشور، به این ورزش به عنوان یک نماد هویت ملی نگاه شد و برای سازماندهی و ترویج آن تلاش‌هایی صورت گرفت. در این دوره، کشتی پهلوانی هم به صورت مدرن بازسازی شد و از آیین‌های سنتی گود زورخانه فاصله گرفت.

مجموعه اقدام‌هایی که در دوران پهلوی برای ورزش زورخانه‌ای انجام شد، از جمله ایجاد نظام و سازمان رسمی، به تثبیت آموزش و تداوم آیین زورخانه‌ای کمک کرد. نمایش‌های عمومی و جشن‌های ملی جلوه‌ای تازه به این ورزش بخشید و آن را از یک آیین محلی به یک نماد ملی تبدیل کرد. تاسیس فدراسیون ورزش‌های باستانی نیز به حفظ و بقای زورخانه‌ها منجر شد.

با این حال، ورود تدریجی شیوه‌های نوین تربیت بدنی و آشنایی با ورزش‌های غربی چالش‌هایی را برای زورخانه‌ها به وجود آورد. این تحول فرهنگی ذائقه عمومی را به‌آرامی تغییر داد و نسل جدید به سمت ورزش‌هایی با قواعد مشخص، رقابت‌های سازمان‌یافته و جذابیت‌های بصری مدرن گرایش پیدا کرد و از ورزش زورخانه‌ای فاصله گرفت.

ساختار و عناصر زورخانه

چنانچه گفته شد، شواهد تاریخی نشان می‌دهد که زورخانه‌ها همواره کارکردی فراتر از یک مکان ورزشی داشته‌اند و نوعی بنای آیینی بودند و هستند که هر بخش آن‌ها حامل معنایی عمیق و نمادین است. ساختار معماری این مکان به گونه‌ای طراحی شده است که اصول پهلوانی، فروتنی و اخلاق را به ورزشکاران آموزش دهد.

درگاه کوتاه زورخانه نماد فروتنی و تواضع است، زیرا هر فردی که می‌خواهد وارد این مکان شود، مجبور است سر خم کند. این عمل به او یادآوری می‌کند که غرور را بیرون از حریم مقدس بگذارد و فروتنانه وارد شود.

گود مقدس در بخش مرکزی زورخانه هم که چند پله از سطح زمین پایین‌تر قرار دارد، میدان نبرد نمادین و عرصه پهلوانی است. پهلوانان با احترام به گود وارد می‌شوند، چرا که این فضا تقدس بالایی دارد.

به نوشته محمدمهدی تهرانچی در کتاب «ورزش باستانی از دیدگاه ارزش»، در طراحی معماری زورخانه‌ای، سقف زورخانه‌ها بیشتر گنبدی است و «گود» درست زیر آن قرار دارد: «گنبد در زورخانه‌ها و اماکن متبرکه و بقعه‌ها، گذشته از جنبه معماری ارزش معنوی نیز داشته که هنور هم متداول است. این اعتقاد از دوران پیش از اسلام سرچشمه می‌گیرد، زیرا گنبد را نشانه‌ای از نیروی آسمانی و ارتباط با عالم بالا می‌دانستند. بنابراین چرخیدن ورزشکاران زیر گنبد نوعی ارتباط معنوی و متافیزیکی با گردش جهان خلقت است.»

بخش ورودی و رختکن زورخانه یا سربینه حریم آماده‌سازی روح و تن است؛ جایی که ورزشکاران لباس‌هایشان را تعویض و خود را برای ورود به گود و آغاز مراسم، آماده می‌کنند. در دو سوی گود، هم دو قطعه سنگ بزرگ و سنگین به شکل سپر وجود دارد که برای تمرین‌های ورزشی سنگ‌ گرفتن استفاده می‌شود. تخته‌هایی چوبی هم برای اجرای حرکات نرمشی و آمادگی در اطراف گود قرار می‌گیرد.

سردم جایگاه مرتفع و سکومانندی است که مرشد روی آن می‌نشیند و ضرب می‌گیرد. این مرشد فردی است که مسئولیت اجرای مراسم را بر عهده دارد. او با نواختن ضرب و خواندن اشعار حماسی و عرفانی، ریتم تمرین‌ها را تعیین و روحیه پهلوانی را در ورزشکاران تقویت می‌کند. صدای زنگ او نیز برای تغییر حرکات یا پایان دادن به هر بخش از مراسم به کار می‌رود.

به همین ترتیب ابزارهای ورزشی در زورخانه صرفا برای تمرین نیستند، بلکه نمادی برای دفاع از ارزش‌ها به شمار می‌روند. درست مثل جنگ‌افزارهای کهن در دستان رستم.

میل، چوبی مخروطی و سنگین، نماد گرز و سلاح پهلوانان است و ورزشکاران با چرخاندن آن، بازوان و بالاتنه خود را تقویت می‌کنند. کباده ابزاری فلزی شبیه کمان باستانی است که به تقویت عضلات شانه، بازو و قفسه سینه کمک می‌کند و سنگ دو قطعه سنگ بزرگ و سنگین به شکل سپر است که یادآور تمرین‌های قدرتی برای آمادگی در نبرد با دشمن است.

این نکته را نیز باید افزود که درون زورخانه، هر حرکت و آیین معنای خاص خود را دارد. «نفس‌گیر»، یعنی اجازه گرفتن از مرشد برای ورود به گود، نماد احترام به پیشکسوت و مقام مرشد است. آیین‌هایی مانند «گلبانگ» و رعایت آداب «کسوت‌داری» بر سلسله‌مراتب و احترام تاکید دارند. این آداب و ساختار زورخانه را به مکانی تبدیل می‌کنند که هدف آن، نه فقط پرورش جسم، بلکه تربیت پهلوان و جوانمرد است.

مطالب بیشتر

کارکرد زورخانه در تاریخ اجتماعی ایران

زورخانه در طول تاریخ ایران، فراتر از یک مکان ورزشی بوده ودر حیات اجتماعی و فرهنگی جامعه نقشی اثرگذار داشته است. یکی از مهم‌ترین کارکردهای زورخانه نقش آن در تقویت همبستگی اجتماعی بود. زورخانه‌ مکانی برای گردهمایی افراد از طبقات مختلف جامعه بود و با ایجاد یک فضای مشترک، حس برادری و همبستگی را تقویت می‌کرد. این مکان‌ اغلب در مرکز محله قرار داشت و به عنوان مکانی برای حل‌وفصل اختلافات و داوری‌های محلی هم عمل می‌کرد.

مردم به پهلوانان که به منش نیکو و اخلاق برجسته‌شان شناخته‌شده بودند، اعتماد داشتند و برای رفع خصومت‌ها و برقراری عدالت به آن‌ها مراجعه می‌کردند. این نقش زورخانه را به یک نهاد غیررسمی برای حفظ نظم و آرامش در جامعه تبدیل کرده بود.

کارکرد اجتماعی زورخانه در آیین فتوت و اصول آن ریشه دارد. فتوت به معنای جوانمردی و مردانگی است که در آن، توانمندی برای خدمت به دیگران به کار گرفته می‌شود، نه برای سلطه‌جویی و قدرت‌طلبی. آیین‌های زورخانه این فلسفه را به‌خوبی بازتاب می‌دهند. در این چارچوب، یک پهلوان واقعی کسی است که از قدرت و مهارتش برای حمایت از نیازمندان و مبارزه با ستم استفاده می‌کند.

مراسم «گلریزان» نماد بارز این مسئولیت‌پذیری اجتماعی است. در این آیین، اعضای زورخانه و مردم محله برای جمع‌آوری کمک مالی به نیازمندان یا آزادی زندانیان جرائم غیرعمد گرد هم می‌آمدند؛ سنتی که نشان می‌دهد زورخانه نهادی کاملا مردمی و در خدمت جامعه بود.

ورزش زورخانه‌ای در پرونده‌ای با عنوان «ورزش‌های پهلوانی و زورخانه‌ای» در سال ۲۰۱۰ (۱۳۸۹) به نام ایران در فهرست میراث فرهنگی ناملموس یونسکو ثبت شد. با این حال طی سال‌های اخیر برخی کشورهای همسایه از جمله جمهوری آذربایجان و عراق مدعی اصالت این ورزش در قلمرو خود شدند. این کشورها با استناد به وجود زورخانه‌هایی در شهرهای خود و همچنین نام بردن از پهلوانان محلی، تلاش کردند این ورزش را به نام خود ثبت کنند که البته جمهوری آذربایجان در این مصادره تا حدودی نیز موفق شد، زیرا آذرماه ۱۴۰۱ و در حالی‌ که از ثبت این ورزش به نام ایران در یونسکو حدود ۱۲ می‌گذشت، در هفدهمین نشست کمیته بین‌الدول پاسداری از میراث‌فرهنگی ناملموس در شهر رباط مراکش، فرهنگ پهلوانی و زورخانه‌ای به نام جمهوری آذربایجان ثبت شد.

استقبال از ورزش‌های زورخانه‌ای و پهلوانی در سال‌های اخیر کاهش یافته است و در حال حاضر تعداد اندکی زورخانه در شهرهای مختلف ایران فعال‌اند و شمار زیادی از زورخانه‌ها تغییر کاربری داده‌اند و به مکان‌هایی مانند قهوه‌خانه تبدیل شده‌اند.

منبع خبر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *