امروزه تصور انجام یک عمل جراحی بدون بیهوشی چیزی کابوسوار و وحشتناک است. با این حال داروهای بیهوشی که به یک جزء ثابت پزشکی مدرن تبدیل شدهاند، در گذشته وجود نداشتند و برای هزاران سال بشر از وجود آنها بیبهره بود.
در واقع داروهای بیحسی و بیهوشیای که امروزه میشناسیم ابداع نسبتا جدیدی هستند. این در حالی است که انسان قرنها به دنبال راههایی برای تسکین درد شدید خود بوده است.
در اوایل قرون وسطی و در حدود سال ۱۱۰۰ میلادی، گزارشهایی وجود دارد که نشان میدهد پزشکان وقت از اسفنجهای آغشته به تریاک و آب ترنجبین را برای ایجاد خوابآلودگی در آمادهسازی جهت انجام عمل و کاهش درد پس از آن به بیماران میمالیدند.
اگر به عقبتر برگردیم، دستنوشتههایی از دوران روم باستان را پیدا میکنیم که در آنها دستور تهیه یک معجون آرامبخش به نام «دوال» آمده است. این شربت از صفرای گراز، تریاک، آب ترنجبین، شوکران و سرکه تهیه شده بود.
از سالهای ۱۶۰۰ به بعد در اروپا، تریاک و لودانیوم (تریاک محلول در الکل) به مسکنهای رایج تبدیل شدند. با این حال این داروها خام و نادقیق بودند و به سختی میتوانستند متناسب با بیماران و نیازهای آنها تهیه شوند.
به علاوه این داروها میتوانستند بسیار خطرناک باشند. به عنوان مثال شوکران میتواند کشنده باشد و تریاک و لودانوم نیز اعتیاد آور هستند. مواد دیگر نظیر ترنجبین نیز میتوانند در دوزهای بالا باعث توهم، ضربان قلب غیرطبیعی و در موارد شدید حتی مرگ شود.
به دلیل این دست مخاطرات وقتی جراحان مجبور به انجام جراحیهای تهاجمی بودند، اغلب معقولترین روشی که به کار میبردند این بود که عمل تا حد امکان سریع و دقیق باشد. در واقع اگر به ۱۵۰ سال قبل بازگردیم، میبینیم که عمل جراحیها کوتاه بودند و کارایی و دقت تحت فشار زمان به معیاری برای مهارت جراح تبدیل شده بود.
قبل از ظهور بیهوشی جراحی در اروپا و ایالات متحده در اواسط قرن ۱۸۰۰ میلادی، جراحیهای پرمخاطره مانند سزارین و قطع عضو در این مناطق کمتر از امروز بود و پزشکان به دلیل خطرات و درد شدید و غیرقابل کنترلی که این جراحیها به همراه داشتند از انجام آنها خودداری میکردند.
در واقع دندانپزشکی یکی از معدود انواع جراحی بود که در این دوره نسبتاً رایجتربه حساب میآمد، زیرا درد و خطرات ناشی از انجام آن کمتر از انواع جراحیهای جدیتر بود.
همانطور که جراحان به دنبال راههای جدیدی برای انجام کار خود بودند، روشهای غیرعادیتری برای تسکین درد به وجود آمدند. یکی از این روشها «فشردهسازی» بود؛ تکنیکی شامل اعمال فشار به شریانها یا به اعصاب برای بیهوش کردن یا ایجاد بیحسی ناگهانی در اندامها.
ریشه استفاده از این تکنیک احتمالاً به یونان باستان بازمیگردد. شواهدی وجود دارد که آنها از این روش در جراحیها استفاده میکردند یا دستکم میدانستند که تحت فشار قرار دادن شریانهای کاروتید باعث بیهوشی میشود. هرچند مدرکی وجود ندارد که این روش به طور گسترده مورد استفاده قرار میگرفته است.
در سال ۱۷۸۴ یک جراح بریتانیایی به نام جان هانتر با تحت فشار دادن اعصاب، موفق به ایجاد بیحسی در بیمار شد و توانست عضو او را قطع کند بدون اینکه شخص دردی را احساس کند. با این حال این روشها امروزه پرخطر محسوب میشوند و پزشکی که دست به چنین کار پرخطری بزند در معرض اتهام قتل در دادگاه قرار میگیرد.
یکی دیگر از تکنیکهای مدیریت درد «مغناطیس جانوری» بود که در قرن ۱۸ توسط پزشک اتریشی به نام فرانتس آنتوان مسمر ابداع شد. این باور شبهعلمی، هیپنوتیزم را با تئوریهایی دیگر ترکیب کرده بود.
مخترع این تکنیک معتقد بود که نیرویی طبیعی به شکل مایع در انسانها و جانداران وجود دارد و کنترل این مایع شکلپذیر، میتواند بیماران را در حالت تعلیق حسی قرار دهد به نحوی که از درد جراحی غافل شوند.
این اقدامات شبهعلمی در زمان خودش به محبوبیت دست پیدا کرد و بیمارستانهایی که این تکنیک را ارائه میدادند در لندن و شهرهای دیگر تاسیس شد. در اواسط دهه ۱۸۰۰ میلادی به سایر نقاط اروپا و هند گسترش یافت و جراحان از آن برای جراحی بیماران استفاده میکردند.
رفته رفته اما پزشکان شروع به زیر سوال بردن این روشها کرده و معتقدان را به گمراه کردن مردم متهم کردند. در نتیجه این تلاشها این روشها منسوخ شد و از اعتبار افتاد، اما همینها زمینه راه را برای راههای جایگزین و امیدوارکننده جهت تسکین دردها هموار کرد.
از اوایل قرن ۱۹ مجموعهای از گازهای قابل استنشاق آماده بودند تا عصر جدیدی از بیهوشی مدرن را آغاز کنند.
از اواسط این قرن جراحان به طور فزایندهای به استفاده بالینی از یک ترکیب آلی خوشبو به نام «اتر»، که از تقطیر اتانول با اسید سولفوریک ساخته میشد، علاقهمند شدند.
سابقه تولید اتر به قرن سیزدهم بازمیگشت و در قرن شانزدهم پزشکان با آزمایش این ماده مرموز متوجه شده بودند که میتواند جوجهها را بیهوش کند.
اما اولین استفاده مدرن از اتر در سال ۱۸۴۶ و توسط یک جراح آمریکایی به نام ویلیام مورتون بود که توانست با این گاز بیمار را بیهوش کرده و توموری را بدون درد از گردن او خارج کند.
در سال ۱۸۴۸جراحان ثابت کردند که ترکیب دیگری به نام «کلروفرم» میتواند با موفقیت درد را در هنگام زایمان و سایر جراحیها کاهش دهد.
اتر و کلروفرم به جراحان کنترل بیشتری بر وضعیت بیماران میداد زیرا با مدیریت درد بیمار و بیهوش کردن او، جراحان زمان بیشتری برای عمل در اختیار داشتند و در نتیجه دقت کار بالاتر میرفت.
همین امر با گذشت زمان انجام عمل جراحیهای پیچیدهتری را امکانپذیر کرد.
امروزه هیچ یک از این دو گاز دیگر برای جراحیها استفاده نمیشود، اما هر دو در نهایت زمینه را برای توسعه داروهای ایمنتر و موثرتر فراهم کردند. چیزی که در حال حاضر بیهوشی را به هنری دقیق در خدمت پزشکی تبدیل کرده است.