تحلیل صدها حکومت پیشامدرن نشان میدهد که تمدنها معمولا «تاریخ مصرف» دارند؛ الگویی که برای قدرتهای جهانی در حال پیر شدن درسهایی دارد. ظهور و سقوط قدرتهای بزرگ، کلیشه تاریخی است. این نظریه که تمدنها، دولتها، یا جوامع رشد و افول میکنند، باوریست رایج. اما آیا میتواند درست باشد؟
ما، گروهی از باستانشناسان، مورخان و دانشمندانی که در مقوله پیچیدگی پژوهش میکنیم، تصمیم گرفتیم این ایده را به آزمون بگذاریم. تلاش کردیم طی بزرگترین مطالعهای که تا به امروز در این زمینه انجام شده، پی ببریم که آیا پیر شدن جوامع در سوابق تاریخی قابل مشاهده است.
نتایج پژوهش ما، که در مجله آکادمی ملی علوم آمریکا منتشر شد، نشان میدهد که حکومتها پیر میشوند و احتمال انقراض آنها بهتدریج با گذشت زمان افزایش مییابد. اما آیا میتوان در اینجا درسهایی برای زمان حال آموخت؟
مرگ دولتها
تعریف تمدنها یا جوامع دشوار است و واژه «تمدن» اغلب بار معنایی خوشایندی ندارد.
در عوض، ما تجزیه و تحلیل خود را به «حکومتهای» پیشامدرن محدود کردیم: سازمانهای متمرکزی که یک مجموعه قوانین را بر یک قلمرو و جمعیت مشخص اعمال میکنند (بسیار شبیه به دولت-ملتهای امروز مانند ایالات متحده و چین).
از یک رویکرد آماری در دو پایگاه داده مختلف استفاده کردیم. مجموعه دادههای خودمان را برای «مرگ حکومتها» درست کردیم و نام آن را «موروس» گذاشتیم که در اسطورههای یونان، خدای سرنوشت است.
این مجموعه شامل ۳۲۴ حکومت در طول بیش از سه هزار سال (از ۲ هزار سال پیش از میلاد تا ۱۸۰۰ سال بعد از میلاد) است. این مجموعه از چندین پایگاه داده دیگر، یک دانشنامه در مورد امپراتوریها و منابع متعدد دیگری گردآوری شده است. ما همچنین از بانک اطلاعات سشات (در اساطیر مصر، ایزدبانوی خرد) استفاده کردیم که بزرگترین مخزن آنلاین اطلاعات تاریخی است و باستانشناسان و مورخان آن را گردآوردهاند. این مجموعه شامل ۲۹۱ موجودیت سیاسی تاریخی است.
ما از تکنیکی به نام «تحلیل بقا» استفاده کردیم. طول عمر این حکومتها را گردآوری کردیم و گسترش طول عمر آنها را تحلیل کردیم. اگر پیر شدن تاثیری نداشته باشد، آنگاه میتوانیم یک توزیع «بدون سن» را انتظار داشته باشیم که در آن احتمال پایان یافتن یک حکومت در سال اول و سال صدم یکسان است.
یک مطالعه قبلی روی ۴۲ امپراتوری دقیقا به همین نتیجه رسید. با این حال، ما در مجموعه داده بزرگترمان، الگوی متفاوتی یافتیم. در هر دو پایگاه داده، خطر انقراض در دو قرن اول افزایش یافت و سپس پس از آن در سطح بالایی ثابت ماند. یافتههای ما با یک تحلیل اخیر دیگر روی بیش از ۱۶۸ رویداد بحرانی تاریخی همخوانی دارد. میانگین مدت زمان بقای حکومتها در پایگاه داده بحران آنها، تقریبا ۲۰۱ سال بود.
حتی زمانی که سلسلهها را حذف کردیم، روند پیر شدن وجود داشت. سلسلهها بر اساس روابط خونی خانوادگی ساخته شدهاند و معمولا عمر کوتاهتری دارند، که اغلب به دلیل اختلافات جانشینی یا از قدرت ساقط شدن یک خاندان است.
مطالعاتی امیدوارکننده در مورد «افول بحرانی»، یافتههای ما را پشتیبانی میکند. قبل از اینکه یک سیستم پیچیده با تغییر ساختاری بزرگ یا یک «نقطه عطف» مواجه شود، اغلب روند بهبود از اختلالات در آن کندتر میشود. بدن پیر انسان نیز مشابه همین پدیده است: وقتی پیرتر هستید، آسیبها تاثیر مخربتری دارند.
ما اکنون شواهدی از چنین افول بحرانی را برای دو گروه تاریخی مختلف داریم: اولین کشاورزان نوسنگی اروپا و جوامع پوئبلو در جنوب غربی آمریکا. حدود چهارهزار تا هشتهزار سال پیش، کشاورزان نوسنگی در سراسر ترکیه مدرن و از طریق اروپا گسترش یافتند. آنها دورههای بحرانی را پشت سر گذاشتند که درگیری و جنگافروزی، کاهش جمعیت و کم شدن زمینهای کشاورزی و دوری از کشت غلات را به دنبال داشت. جوامع پوئبلو کشاورزان ذرت بودند که بزرگترین ساختمانهای غیرخاکی در آمریکا و کانادا را قبل از آسمانخراشهای فلزی شیکاگو ساختند. پوئبلوها نیز چندین چرخه رشد و انقباض را تجربه کردند که با حوادث بحرانی در حدود سالهای ۷۰۰، ۸۹۰، ۱۱۴۵ و ۱۲۸۵ به پایان رسید.
در طول هر یک از این رویدادها، جمعیت، ذرت و شهرنشینی کاهش یافت، در حالی که میزان خشونت با افزایش همراه بود. به طور متوسط، این چرخهها دو قرن طول کشید که با الگوی گستردهتری که ما یافتیم مطابقت دارد. برای هر دو نمونه اولین کشاورزان اروپا و پوئبلوها، جوامع درست قبل از فروپاشی خود، از شوکهایی مانند خشکسالی به طور آهسته بهبود یافتند.
موارد احتیاط زیادی وجود دارد که باید به آنها توجه کرد. اولا، پایان حکومتها شکلهای مختلفی دارد. این شاید ناشی از تغییر نخبگان حاکم، مانند کودتای یک جنگسالار باشد یا ناشی از فروپاشی اجتماعی شامل از دست دادن پایداری دولت، نوشتار، سازههای بزرگ و کاهش جمعیت؛ همانطور که در یونان میسنی رخ داد. حتی در میان آنهایی که دچار فروپاشی کامل شدند، بسیاری از جوامع زنده ماندند و گاهی شکوفا شدند.
این پایانها لزوما چیز بدی نیستند. بسیاری از دولتهای پیشامدرن بهشدت نابرابر و استثمارگر بودند. بر اساس یک محاسبه، امپراتوری روم غربی در اواخر دوره خود سه چهارم مسیر رسیدن به حداکثر سطح نابرابری ثروت را که به طور نظری امکانپذیر است، طی کرده بود؛ یعنی وقتی که یک فرد صاحب تمام ثروت مازاد باشد.
دوم اینکه، اعداد ما بر اساس تاریخهای شروع و پایان پذیرفته شده در منابع تاریخی و باستانشناسی است. اما این تاریخها اغلب مورد اختلاف هستند. به عنوان مثال، آیا امپراتوری روم شرقی (بیزانس) در سال ۱۴۵۳ با سقوط قسطنطنیه، پایتخت خود، پایان یافت یا در سال ۱۲۰۴ وقتی که صلیبیها قسطنطنیه را غارت و تقسیم کردند، یا در قرن هفتم وقتی که خلافتهای اسلامی به طور گسترده قلمروهای امپراتوری روم شرقی را تصرف کردند؟ ما برای رفع این مشکل، از برآوردهای بالا و پایین برای شروع و پایان یک دولت استفاده کردیم.
با وجود چنین محدودیتهایی، این بزرگترین مطالعه تا به امروز است و یافتهها در دو مجموعه داده بزرگ شباهت دارند. در حال حاضر، این جامعترین پاسخی است که داریم.
گامهای بعدی بررسی این خواهد بود که چه چیزی طول عمر اجتماعی را تقویت میکند و چه چیزی باعث افزایش آسیبپذیری میشود. حکومتها ممکن است به دلیل عوامل مختلف با گذشت زمان انعطافپذیری خود را از دست بدهند. نابرابری فزاینده، نهادهای استثماری و درگیری بین نخبگان میتواند اصطکاک اجتماعی را با گذشت زمان افزایش دهد. تخریب محیط زیست میتواند اکوسیستمهایی را که حکومتها به آن وابسته هستند تضعیف کند. شاید خطر بیماری و درگیری با متراکمتر شدن مناطق شهری افزایش یابد یا از دست دادن انعطافپذیری ممکن است به دلیل ترکیبی از علل مختلف باشد.
آیا دنیای مدرن ما در حال پیر شدن است؟
آیا الگوهای پیری در حکومتهای پیشامدرن میتوانند ارتباطی با زمان حال داشته باشند؟ ما فکر میکنیم که ممکن است. اینکه آیا امروز کل سیستم جهانی طعمه همان الگوهایی است که ما شناسایی کردیم مشخص نیست. با این حال، جهان بهسختی در برابر افزایش نابرابری، تخریب محیط زیست و رقابت نخبگان مصون است – همه عواملی که به عنوان پیشنیازهای فروپاشی در تاریخ اولیه بشر مطرح شدهاند.
در سطح جهانی، ۱٪ از ثروتمندترین افراد تقریبا نیمی از ثروت جهان را در اختیار دارند، در حالی که نیمه پایین جمعیت تنها حدود ۰.۷۵ درصد ثروت جهان را در دست دارند. امروزه تغییرات آب و هوایی بیسابقه است و سرعت آن به مراتب بیشتر از گرمایشی است که باعث بدترین رویداد انقراض جمعی در تاریخ سیاره شده بود.
شش مورد از نه سیستم کلیدی زمین که جهان به آن وابسته است به مرز پرخطر رسیده است. در حالی که درگیری بین نخبگان اقتصادی به تقویت قطبی شدن و بیاعتمادی در بسیاری از کشورها کمک کرده است.
بر خلاف حکومتهایی که ما مطالعه کردیم، دنیای امروز بهشدت متصل و جهانی شده است – اما این نباید دلیلی برای آرامش باشد. در حالی که شکننده شدن و پایان یافتن تک حکومتها معمولا پیامدی برای جهان گستردهتر ندارد، بیثباتی یک ابرقدرت مانند آمریکا میتواند اثر دومینویی برای کشورهای نزدیک داشته باشد. هم کووید-۱۹ و هم بحران مالی جهانی ۲۰۰۷- ۲۰۰۸ نشان دادند که چگونه درهمپیوستگی جهانی، میتواند در زمان بحران شوکها را تشدید کند. ما این را در بسیاری از سیستمهای پیچیده دیگر نیز میبینیم. اکوسیستمهای بهشدت متصل مانند صخرههای مرجانی، در برابر شوکهای کوچک بهتر عمل میکنند. اما ضربههای به قدر کافی بزرگ را تقویت میکنند و گسترش میدهند.
بیشتر حکومتهای امروز در اساس با امپراتوریهای قرنهای گذشته فرق میکنند. تولید صنعتی، تواناییهای فناوری عظیم و همچنین بوروکراسی حرفهای و نیروهای پلیس احتمالا دولتهای پایدارتر و مقاومتری ایجاد خواهند کرد. با این حال، فناوری ما همچنین تهدیدات و منابع آسیبپذیر جدیدی مانند سلاحهای هستهای و گسترش سریع عوامل بیماریزا را به همراه دارد. همچنین باید مراقب تجلیل یا تشویق به تثبیت رژیمهای اقتدارگرا یا بدنهاد باشیم. طول عمر طولانی حکومتها به طور پیشفرض امر مثبتی نیست.
با وجود این، امیدواریم فهم تاریخ طولانی مدت بتواند به جلوگیری از اشتباهات گذشته، از جمله منابع بالقوه پیر شدن اجتماعی کمک کند.
* لوک کمپ پژوهشگر مؤسسه مطالعات پیشرفته نوتردام و مرکز مطالعه خطر وجودی در دانشگاه کمبریج است. اولین کتاب او را با عنوان «نفرین جالوت: تاریخ عمیق فروپاشی جوامع و معنای آن برای آینده ما» در ماه مه ۲۰۲۵ انتشارات پنگوئن رندوم هاوس منتشر میکند.
این مقاله بر اساس مقاله پژوهشی «آسیبپذیری دولتهای پیر: تحلیل بقا در جوامع پیشامدرن» نوشته مارتن شیفر، اگبرت ون نس، لوک کمپ، تیموتی کوهلر، تیموتی لنتر و شی زو است.