کهن الگوها، باور ها و رفتارهایی هستنند که از الگو های کهن تأثیر میگیرند. اما این الگو ها از کجا آمده اند؟ یکی از ابزارهایی که انسان اولیه برای توصیف هستی به کار می برد، قصه گفتن بود. از این داستان ها و باورها، «کهن الگوها» پدید آمدند. بنابراین، «کهن الگوها» الگوهای اولیه باستانی هستند که توسط جوامع اولیه برای درک هستی، زندگی و واقعیت ساخته شده اند
همه الگوهای کهن دارای ویژگی های بسیار خاص و یکسان هستند، آنها در جوامع و فرهنگ های مختلف در دوره های مختلف تاریخ بشر وجود دارند. در حالیکه این جوامع ارتباطی با یکدیگر نداشتند اما کهن الگوهایی مشترک داشتند. اما این چگونه ممکن است؟
یکی از این «کهن الگوها»، داستان «پیرمرد خردمند» است که به صورت قهرمان و اسطوره در آمده، مشکلات جامعه را حل می کند و راه و رسم زندگی را به انسان می آموزد. اما این جوامع مختلف چگونه میتوانستند چنین الگوها و باورهای مشترکی داشته باشند در حالیکه هیچ ارتباطی با هم نداشته و حتی بسیاری از آنها در دورههای مختلفی زندگی میکردند و از هم جدا بودند؟ جالب اینجاست که همین الگوها و نمونه های مشابه در قبایل دور افتاده که هیچ ارتباطی با دیگر جوامع نیز نداشته اند، وجود دارد
کارل یونگ، «روانشناس ژرفایی» معتقد بود که این الگوها و باورها نتیجه چیزی است که او آن را «ناخودآگاه جمعی» می نامید. کارل یونگ معتقد بود که انسانها و جوامع دارای «ذهن کندویی» ناخودآگاه هستند که در همه انسانها مشترک است، از یکجا سرچشمه میگیرد و به هم متصل است. گرچه خود این موضوع را نمیدانند
از آنجایی که همه ما یک دودمان و ژن مشترک داریم، الگوهای اولیه، باورها و روش های رفتاری برای بیان واقعیت به صورت داستان ها، اسطوره ها و کهن الگوهای شبیه به هم در جوامع مختلف بوجود آمده اند
سعدی شیرازی چه زیبا یکسان بودن عنصر انسانها را بیان میکند!
بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند