حدود پنجاه هزارسال پیش، در اقلیم کردستان امروزی یک انسان نئاندرتال زندگی میکرد که اسم او را «شانه در ۱» یا «ناندی» گذاشته اند. در سال ۱۹۵۷ بقایای ناندی در غار «شانه در» در کوههای بَرادوست در شمال غربی زاگرس، در کردستان عراق پیدا شدند ولی تا سالهای اخیر چیز زیادی درباره زندگی او نمی دانستیم. با استفاده از فن آوری های مدرن در چند سال گذشته به حقایق جالبی درباره جزئیات زندگی ناندی و دیگر انسانهای باستانی پی برده ایم.
چیزی که ناندی را از دیگر انسانهای باستانی که فسیلهای آنها را مطالعه کردهایم جدا می کنداین است که او مصدومیت های شدید و متعددی را در طی زندگی نسبتاً طولانی اش متحمل شده بود.
در زمان کودکی یا نوجوانی به طرف راست بدن ناندی صدمه های شدیدی وارد شده ولی دقیقاً معلوم نیست چه اتفاقی برایش افتاده بود. بازوی راستش کاملاً خرد شده و دوباره جوش خورده بود. نوک تیز استخوان ساعدش هم نشانه دهنده این است که دستش قطع شده بود. ضربه شدیدی هم به سمت چپ جمجمه اش وارده شده بود به احتمال زیاد نشان میدهد که ناندی یک چشم و شنوایی در یک گوشش را از دست داده بود.
بعلاوه، از شکستگی ها در استخوانهای پا و ساق او میدانیم که او با دشواری راه میرفته است.
با وجود همه این مصدومیت ها، ناندی تا سن ۳۵یا ۴۵ سالگی زندگی کرد که بالاتر از سن متوسط
نئاندرتال هاست. نکته قابل توجه این پژوهش برای دانشمندان این است که ناندی تنها با کمک و مراقبت دیگران می توانسته به سن پیری برسد. از این رو که نئاندرتال ها شکارچی-گردآور بودند و بدنبال غذا کوچ می کردند، آشکار است که هم گروه های ناندی به او غذا میدادند و در زمان کوچ به او کمک می کردند.
داستان ناندی نشان میدهد که نئاندرتال ها هم پیوند اجتماعی ای شبیه به ما هوموساپینس ها داشتند. از یکدیگر نگهداری میکردند، به زخم های هم رسیدگی میکردند و ضعیفتر ها را رها نمی کردند.