استفن کینگ را میشناسید؟ آیا فیلمی را که بر اساس رمان مشهور “او” ساختهاند را دیدید؟ شاید پس از دیدن این فیلم ترسناک برای قوت قلب دادن به خودتان، گفتید: اینها همش داستانه و زاده تخیل یک نویسنده است. خب اگر نمیخواهید این رؤیای شیرین به کابوسی تلخ تبدیل بشه میتوانید از خیر خواندن این مقاله بگذرید و بقیه روزتان را به خوبی و خوشی در حباب خوش خیالی بگذرانید. اما اگر میخواهید از واقعیت که داستانی با جزییات هولناک است مطلع شوید به خواندن ادامه بدید البته من هشدار لازم را به شما دادم…
جان وین گیسی در شهر شیکاگو در ایالت ایلینویز متولد شد. پدر او مکانیک و مادرش خانه دار بود. جان رابطه خوبی با مادر و دو خواهرش داشت اما به چشم پدرش او هرگز به اندازه کافی «مرد» نبود.
پدر جان دائماً او را تحقیر میکرد. جان نه تنها در کودکی مورد آزار روحی و جنسی بلکه تنبیه بدنی نیز قرار گرفت
اما جان بالاخره کودکی سختش را پشت سر گذاشت و به سن قانونی رسید.او سریعاً وارد بازی سیاست شد و ازدواج کرد.جان به زودی به چهره ای محبوب در حلقه دوستان و همکاران بدل شد. مردی دوستداشتنی که نه تنها در عرصه سیاست محلی فعال بود بلکه گاهی اوقات نیز برای سرگرمی با پوشیدن لباس دلقکی به نام «پوگو» که خود آن را خلق کرده بود، در تولد بچههای محل حاضر میشد.
اما این محبوبیت دیری نپایید. جان از قدرت محدودش که به دلیل حضورش در عرصه سیاست و حلقه آدمهای شبه مشهور در شیکاگو به دست آمده بود به عنوان وسیلهای استفاده کرد تا به واسطه آن پسرهای
نوجوان را به خانه خود کشانده و با بهانههای مختلف از آنها سواستفاده کند. او پس از اینکه از پسر پانزده ساله یکی از آشنایانش سو استفاده جنسی کرد دستگیر و محکوم به زندان شد. او در زندان تحت نظر روانشناسان قرار گرفت. آنها در گزارشی که در مورد جان نوشتند مدعی شدند که او دارای نشانههای ابتلا به سادیسم است و تمایلات مخرب روانی دارد اما جان تنها پس از دو سال به دلیل رفتار نمونه از زندان آزاد شد…
این داستان ادامه دارد … پوگوی دلقک به این راحتی ها دست از جنایت برنمی دارد…